چند قدمی آب پشت خاکریز نشسته بودیم ، اونهائیکه فاو بودند کانال پمپاژ آب را می دونند کجاست! (نزدیک موقعیت شهید پیکری ، پست امداد لشکر امام حسین (ع) ) .
پشت بی سیم از صبح تا اون موقع فقط مهمات طلب می کردیم ، اما کار به جائی رسید که با ته مانده رمقم به فرمانده گردانمون شهیدحسین بیدرام می گفتم حسین جون آب ! آب ! آب .
تویوتا با سرعت به ما نزدیک شد ، امکان ایستادن نداشت حدود 50 متری ما دور زد و درحین دور زدن یک دبه 20 لیتری آب و مقداری مهمات روی زمین انداخت و به سرعت از ما دور شد.
بچه ها قمقمه هاشون را برداشتند و به سمت دبه آب دویدند اما هنوز نرسیده گلوله خمپاره چند قدمی اونها به زمین خورد و انفجار .
دود و گرد غبار کم شد آن صحنه را دیدم !
از سوراخ های بدن دو نفر از بچه ها خون جاری بود و دبه آب هم ترکش خورده بود و آب آن روی زمین می ریخت . این آب و خون زمین را برای رسیدن به هم می شکافتند.
همسنگرانم با لبهای تشنه مهمان ارباب تشنه لب شدند.
و من امروز هرگاه آب می نوشم به یاد لب های تشنه آنان یا حسین می گویم ...
به نقل از نشانه : http://neshane.parsiblog.com