سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جبهه

نه بخدایى که از قدرت او درمانده شبى سیاه به سر بردیم که روزى سپیدى را در پى خواهد داشت ، چنین و چنان نبوده است . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   الیاس  

دیدار با خانواده شهید آوینی
شنبه 86 آذر 3  12:49 صبح

سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده ی شهید سید مرتضی آوینی در تاریخ 2/2/1372
به نقل از تخریب http://takhrib.parsiblog.com

بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟ چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی. اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است.
به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم . سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد.
من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم. و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.
من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.)
وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»
یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)
اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.)
می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»
در این مورد هم همین است. یعنی وقتی شما می دانید که فرزندتان در پیشگاه خدای متعال در درجات عالی دارد پرواز می کند یعنی آن چیزی که همه ی عرفا و اهل سلوک و آن سرگشته های وادی های عشق و شور معنوی وعرفانی یک عمر به دنبالش گشته اند و دویده اند او با این فداکاری و این شهادت به دست آورده و رضوان و قرب الهی را درک کرده است خوشحال می شوید که فرزندتان به اینجا رسیده است.
امیدواریم که خداوند متعال درجات او را عالی کند. من با فرزند شما نشست و برخاست زیادی نداشتم. شاید سه جلسه که در آن سه جلسه هم ایشان هیچ صحبتی نکرده بود. من با ایشان خیلی کم هم صحبت شدم. منتها آن گفتارهای تلویزیونی را از سالها پیش می شنیدم و به آن ها علاقه داشتم. هر چند نمی دانستم که ایشان آنها را اجرا می کند. لکن در ایشان همواره نوری مشاهده می کردم. ایشان دو- سه مرتبه آمد اینجا و روبه روی من نشست. من یک نور و یک صفا و یک حالت روحانی در ایشان حس می کردم و همین جور هم بود. همین ها هم موجب می شود که انسان بتواند به این درجه ی رفیع شهادت برسد.
خداوند ان شاء الله دلهای داغدیده و غمگین شما را خودش تسلی بدهد. اگر ما به حوزه ی آن شهادت و شهید و خانواده ی شهید نزدیک می شویم برای خاطر خودمان است. بنده خودم احساس احتیاج می کنم. برای ما افتخار است که هر چه می توانیم به این حوزه ی شهادت و این شهید خودمان را نزدیک بکنیم.
چند روز پیش توفیق زیارت مقبره ی این شهید را پیدا کردیم. پنج شنبه ی گذشته رفتیم آنجا و قبر مطهر ایشان و آن همرزم و همراهشان –شهید یزدان پرست- را زیارت کردیم. ان شاءالله که خداوند درجاتشان را عالی کند و روز به روز برکات آن وجود با برکت را بیشتر کند. کارهایی که ایشان داشتند ان شاءالله نباید زمین بماند. ان شاالله برای روایت فتح یک فکر درست و حسابی شده است که ادامه پیدا کند.
نباید بگذارند که کارهای ایشان زمین بماند. این کارها، کارهای با ارزشی بود. ایشان معلوم می شود ظرفیت خیلی بالایی داشتند که این قدر کار و این همه را به خوبی انجام می دادند. مخصوصا این روایت فتح چیز خیلی مهمی است. شب هایی که پخش می شد من گوش می کردم. ظاهرا سه- چهار برنامه هم بیشتر اجرا نشد.
حالا یک مسئله این است که آن کاری را که ایشان کرده اند و حاضر و آماده است چگونه از آن بهره برداری بشود. یک مسئله هم این است که کار ادامه پیدا کند. آن روز که ما از این آقایان خواهش می کردیم و من اصرار می کردم که این روایت فتح ادامه پیدا کند درست نمی دانستم چگونه ادامه پیدا کند. بعد که برنامه ها اجرا شد دیدیم همین است . یعنی زنده کردن ارزش های دفاع مقدس در خاطرها. آن خاطره ها را یکی یکی از زبان ها بیرون کشیدن. و آنها را به تصویر کشیدن و آن فضای جنگ را بازآفرینی کردن. این کاری بود که ایشان داشت می کرد. و هر چه هم پیش می رفت بهتر می شد. یعنی پخته تر می شد. چون کار نشده ای بود. غیر از این بود که بروند در میدان جنگ و با رزمنده حرف بزنند. آن کار خیلی آسان تر بود. این کار هنری تر و دشوارتر و محتاج تلاش فکری و هنری بیشتری بود. اول ایشان شروع کرد و بعد کم کم بهتر و پخته تر شد. من حدس می زنم اگر ایشان زنده می ماند و ادامه می داد این کار خیلی اوج پیدا می کرد. حالا هم باید این برنامه دنبال شود. تازه در همین میدان هم منحصر نیست. یعنی بازآفرینی آن فضا از راه خاطره ها یکی از کارهاست. در باب جنگ و ادامه ی روایت فتح کارهای دیگری هم شاید بشود انجام داد.
حیف است که این کار تعطیل شود. من خیلی خوشحال شدم از این که زیارتتان کردم.



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات ()


    لیست کل یادداشت ها
    زندگینامه ی شهید علم الهدی
    هفتاد و دو شهید
    آنها دو بار شهید شدند ...
    درس زندگانی
    مناجات نویسنده
    قمقمه ای مونس شهید
    دیدار با خانواده شهید آوینی
    از آقا مرتضی بگوییم
    شهید حسین فهمیده
    [عناوین آرشیوشده]

    شنبه 103 آذر 10

    کل:   143034   بازدید

    امروز:   8   بازدید

    دیروز:   26   بازدید

    فهرست

    [خـانه]

    [ RSS ]

    [ Atom ]

    [شناسنامه]

    [پست الکترونیــک]

    [وبلاگ دیگرم]

    پیوندهای روزانه

    سایت قربانیان سلاح های شیمیایی [167]
    پایگاه اطلاع رسانی شاهد [132]
    خبر گزاری شیعیان [86]
    خبر گزاری شیعه نیوز [190]
    ساجد [168]
    خبرگزاری بصیرت [121]
    خبرگزاری ایسنا [116]
    خبرگزاری ایرنا [122]
    خبرگزاری فارس [92]
    سایت رهبری [86]
    خبر گزاری مهر [160]
    [آرشیو(11)]

    آشنایی با من

    جبهه
    الیاس
    از شهدا می نویسم و می دونم این کار کمتر از شهادت نیست.

    لوگوی خودم

    جبهه

    حضور و غیاب

    یــــاهـو

    لوگوی دوستان







    لینک دوستان

    معبر
    جهاد مجازی
    علمدار دین
    خاکریز
    پوتین خاکی
    فدایی سید علی
    محفل گرم عاشقان جنگ و شهادت
    یک قدم تا پشت خاکریز
    کوثر
    شهیدستان
    هیات محبان بقیه الله عجل الله تعالی (شهرک آب ساری)
    انا قادم
    خط بارون
    نسیمی از بهشت ...
    گل نرگس
    مسیر انتظار
    آیه‏های عشق...
    آسمان سرخ
    مجنون صفت
    حریم یاس
    کلبه احزان
    گل نرگس
    یاران ناب
    عمق دلتنگیها
    حاج همت
    انصار المهدی
    اهالی آسمان ... حوالی زمین
    تخریب
    یعسوب
    *موسسه فرهنگی وصال شهدا ،استان کرمانشاه *
    راهیان
    وبلاگ قالب
    بوستان نماز
    شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
    بچّه شهید (به یاد شهدا)
    یا زهرا(س)
    بسیجی 57
    شهدای استان خراسان
    خادم الشهداء
    غربت شلمچه
    آل محمد
    امیدزهرا omidezahra
    عشق سرخ
    قدرت شیطان

    آوای آشنا

    دسته بندی یادداشتها

    جانباز . زندگینامه ی شهید علم الهدی .

    آرشیو

    شهید برونسی
    (( و جعلنا ))
    (( داوطلب ))
    (( سلام ))
    عشق به نماز
    تشویق به ادامه ی رزم
    روحیه آقا مهدی
    روایت عشق
    داستان
    سردار بی سر
    خاطرات
    تنها با یک دست

    طراح قالب

    www.parsiblog.com