سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جبهه

زبان درنده‏اى است ، اگر واگذارندش بگزد . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   الیاس  

دیدار با امام خمینی
پنج شنبه 86 مهر 19  11:8 عصر

عملیات والفجر 2 ( در سال 1362 ) که با مؤفقیت تمام شد . باقیمانده ی نیرو های گردان امیر المؤمنین ( علیه السلام ) از لشگر 14 امام حسین  ( علیه السلام ) را جهت استراحت و سازماندهی مجدد به عقبه  لشگر در پادگان هفت تیر سنندج منتقل کردند .

یک روز عصر به دستور فرمانده گردان ( شهید خسروی ) همه در محوطه مقابل سوله گردان تجمع کردیم . فرمانده گردان ضمن گفتن خسته نباشید و تشکر از زحمات و دلاوریهای بچه ها گفت : برادران عزیز ، میدانم خسته هستید و بعضی ها که دوستانشان در عملیات شهید شده اند ناراحت هستند ولی چون فرماندهی لشگر ( حاج حسین خرازی ) یک مأموریت ویژه از گردان ما خواسته است موظف به اطاعت از دستور هستیم . مأموریتی که در پیش است خیلی مهم است . اجرای آن نفرات از جان گذشته می طلبد . چون احتمال برگشت در آن نیست ؛ هر کس آمادگی شرکت در این عملیات را دارد از جای خود بلند شود .

همه آرام و ساکت به فکر فرو رفتند . نگاهها خیره شده بودند . منتظر اولین کسی بودند که آمادگی خود را اعلام کند .

یکی از بچه ها از جای خود بلند شد . به دنبال آن بچه ها یکی یکی بلند شدند تا آمار به 20 نفر رسید . فرمانده گردان گفت : بس است . بچه هایی که انتخاب شده اند همگی بروند حمام و لباس تمیزشان را بپوشند . ماشین برای یک ساعت دیگر می آید تا شما را برای دیدار حضرت امام به جماران ببرد !!

به محض شنیدن این مطلب همه بهت زده و متعجب و ناراحت که چرا از فیض دیدار امام عزیزشان محروم شده اند به عنوان اعتراض بلند شدند و به فرمانده گفتند : چرا از قبل نگفتید که مأموریت دیدار امام است ؟!

فرمانده گفت : اتفاقا روش صحیح انتخاب همین بود . چون انتخاب 20 نفر از بین تمام نیرو های گردان برای دیدار حضرت امام ، بسیار مشکل بود ، باید ابتدا کسانی که فدایی امام و آماده شهادت هستند به دیدار امام بروند .



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات ()

    نوشته شده توسط:   الیاس  

    نفس مطمئنه
    پنج شنبه 86 مهر 19  10:55 عصر

     مدتی بود که نظافت چی گردان تسویه کرده بود و کسی مأمور نظافت سرویس بهداشتی گردان نبود ولی دستشویی ها همچنان بهداشتی و نظیف بود . پیش خود به حال و نفس سرکوب شده ی آن رزمنده ی مخلص که شبها دستشویی ها را تمیز می کرد غبطه می خوردم . حس کنجکاوی ام می گفت : چه خوبه او را بشناسم !

    بالاخره نیمه شبی بر حسب اتفاق ، وقتی از کنار دستشویی ها رد می شدم سر و صدایی توجه من را به خود جلب کرد .

    آرام آرام به سرویس های بهداشتی نزدیک شدم . در یک لحظه شرمنده و خجل زده شدم و به خود و تمام نیرو های گردان اف گفتم !! فکر می کنید نظافت چی دستشویی ها چه کسی بود ؟

    کسی نبود جز فرمانده گردان علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) از لشگر 8 نجف ، سردار شهید علی اربابی .



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات ()

    نوشته شده توسط:   الیاس  

    شیر کردستان
    چهارشنبه 86 شهریور 28  11:53 صبح

     

     

    نام : محمود کاوه

    تولد : 1 خرداد 1340 ؛ مشهد مقدس

    شهادت : 11 شهریور 1365 ؛ حاج عمران

    آخرین مسئولیت : فرمانده ی لشکر ویژه ی شهدا

    مزار : مشهد ، بهشت رضا ( ع ) ، قطعه ی شهدا 

    .......................................................................................................................................

    ضد انقلاب برای سر بعضی پاسدار ها هزار تومان جایزه می گذاشت ؛ خیلی که ارزش طرفشان می رفت بالا ، سرش را سه هزار تومان هم می خریدند .

    محمود که آمد ، به یکی ، دو هفته نکشید ؛ رفت تو لیست سه هزار تومانی ها . اعلامیه اش را خودش برامان آورد . می خواند و می خندید .

    دو ، سه هفته ی بعد ، پام تیر خورد . می خواستند بفرستنم مشهد . محمود آمد دیدنم . وقت خداحافظی ، با خنده گفت : راستی خبر جدید رو شنیدی ؟

    گفتم : چی ؟

    گفت : قیمت سرم زیاد شده .

    گفتم : چقدر ؟

    گفت : بیست هزار تومن .

    ........

    چند ماه بعد ،  بوکان که ( توسط او ) آزاد شد ، آن قیمت به دو میلیون تومان هم رسید .

     

    ........................................................................................................................................

     

    آب نبود . تیمم کرد . دو رکعت نماز خواند ، بعد عملیات را شروع کردیم .

    همیشه همین طور بود ؛ عملیات محدود بود یا بزرگ ، قبلش وضو می گرفت . دو رکعت نماز می خواند و بعد هم دعا ؛ گاهی گریه و انابه را هم چاشنی اش می کرد .

    ........................................................................................................................................

     

    خیلی ها مخالف بودند . می گفتند : ما نباید زیادی به اعمال اونا بپیچیم .

    ولی محمود مصمم بود کارش را بکند . می گفت : باید ازشون زهر چشم گرفت ؛ حداقل از اونایی که هنوز فریب اینا رو نخوردن .

    شش تا جنازه را ، برای اولین بار توی سقز گرداندیم .

    محمود آن قدر از این کارها کرد ، تا ضد انقلاب را همه جا ذلیل کرد .

    .......................................................................................................................................       

       منبع : کتاب مسافران ملک اعظم                                                 

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات ()


    لیست کل یادداشت ها
    زندگینامه ی شهید علم الهدی
    هفتاد و دو شهید
    آنها دو بار شهید شدند ...
    درس زندگانی
    مناجات نویسنده
    قمقمه ای مونس شهید
    دیدار با خانواده شهید آوینی
    از آقا مرتضی بگوییم
    شهید حسین فهمیده
    [عناوین آرشیوشده]

    سه شنبه 103 آذر 13

    کل:   143182   بازدید

    امروز:   8   بازدید

    دیروز:   8   بازدید

    فهرست

    [خـانه]

    [ RSS ]

    [ Atom ]

    [شناسنامه]

    [پست الکترونیــک]

    [وبلاگ دیگرم]

    پیوندهای روزانه

    سایت قربانیان سلاح های شیمیایی [167]
    پایگاه اطلاع رسانی شاهد [132]
    خبر گزاری شیعیان [86]
    خبر گزاری شیعه نیوز [190]
    ساجد [168]
    خبرگزاری بصیرت [121]
    خبرگزاری ایسنا [116]
    خبرگزاری ایرنا [122]
    خبرگزاری فارس [92]
    سایت رهبری [86]
    خبر گزاری مهر [160]
    [آرشیو(11)]

    آشنایی با من

    جبهه
    الیاس
    از شهدا می نویسم و می دونم این کار کمتر از شهادت نیست.

    لوگوی خودم

    جبهه

    حضور و غیاب

    یــــاهـو

    لوگوی دوستان







    لینک دوستان

    معبر
    جهاد مجازی
    علمدار دین
    خاکریز
    پوتین خاکی
    فدایی سید علی
    محفل گرم عاشقان جنگ و شهادت
    یک قدم تا پشت خاکریز
    کوثر
    شهیدستان
    هیات محبان بقیه الله عجل الله تعالی (شهرک آب ساری)
    انا قادم
    خط بارون
    نسیمی از بهشت ...
    گل نرگس
    مسیر انتظار
    آیه‏های عشق...
    آسمان سرخ
    مجنون صفت
    حریم یاس
    کلبه احزان
    گل نرگس
    یاران ناب
    عمق دلتنگیها
    حاج همت
    انصار المهدی
    اهالی آسمان ... حوالی زمین
    تخریب
    یعسوب
    *موسسه فرهنگی وصال شهدا ،استان کرمانشاه *
    راهیان
    وبلاگ قالب
    بوستان نماز
    شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
    بچّه شهید (به یاد شهدا)
    یا زهرا(س)
    بسیجی 57
    شهدای استان خراسان
    خادم الشهداء
    غربت شلمچه
    آل محمد
    امیدزهرا omidezahra
    عشق سرخ
    قدرت شیطان

    آوای آشنا

    دسته بندی یادداشتها

    جانباز . زندگینامه ی شهید علم الهدی .

    آرشیو

    شهید برونسی
    (( و جعلنا ))
    (( داوطلب ))
    (( سلام ))
    عشق به نماز
    تشویق به ادامه ی رزم
    روحیه آقا مهدی
    روایت عشق
    داستان
    سردار بی سر
    خاطرات
    تنها با یک دست

    طراح قالب

    www.parsiblog.com