در عملیات والفجر یک از میدان مین به همراه گروهان از معبر می گذشتیم تا به قلب دشمن هجوم آوریم . صدایی به گوش می رسید . برادران ! سربازان امام زمان ! یاران امام خمینی ! به پیش ! نزدیک او شدم . دیدم این فریاد از برادری است که روی زمین افتاده است . ناگهان برخورد کردم به پای قطع شده اش که او را از رفتن باز داشته بود . او به روحیه دادن بچه ها مشغول بود . صبح روز بعد ، از همان مسیری که او مجروح شده بود می گذشتیم . وقتی او را دیدم ، با چهره ای مصمم و ملکوتی به شهادت رسیده بود .
محمد قطبی راوندی